به گزارش می متالز، در شرایطی که ارزش معاملات روزانه از ۵ هزار میلیارد تومان در مجموع بورس و فرابورس فراتر رفته و قیمتها جز عقبنشینیهایی مقطعی دائما صعودی هستند، این پرسش مطرح میشود که آیا واقعا دلیلی برای ریزش وجود دارد؟
نگاهی عمیقتر به مباحث مطرحشده از سوی فعالان و برخی کارشناسان بورسی، حالت عقبنگر دارد. به این معنا که وقتی اتفاقی به پایان میرسد تازه بازار «دیدی گفتم» داغ میشود و افراد از میان دهها اظهار نظر، آنهایی را که به نوعی به واقعیت نزدیک بوده را رو میکنند و از تریبونهای مختلف به ارائه آن میپردازند. حال آنکه عمده این اظهارنظرها اغلب بر مبنای مفروضات دیگری بوده و اکنون به دلایل دیگری محقق شده است. مثلا فردی افت قیمتهای جهانی را در یکی از صدها اظهار نظر خود پیشبینی کرده و حالا «ویروس کرونا» که عالمان غیب هم به آن اشارهای نداشتهاند چنین اتفاقی را رقم زده است. اما پیشگویان بازارها اتفاقات را مصادره به مطلوب کرده و در محافل جولان میدهند. در بورس تهران نیز به کرات مشاهده میشود، وقتی از پدیدهای عبور میکنیم، دلایل متعددی برای توجیه روند ارائه میشود. یعنی اگر از همین امروز مسیر بورس نزولی شود، «رشدهای پرشتاب نیازمند اصلاح بود»، «هیجان حقیقیها عامل ریزش شد»، «ما هفته پیش سهام را خالی کرده بودیم» و امثالهم نقل محافل بورسی و تریبوندارها میشود. در حالی که شاید یک روز پیش از آن همچنان بر صعود سهام با توجه به حجم بالای نقدینگی تاکید میشد.
این مساله در رفتار فردی شما به عنوان معاملهگر نیز ممکن است خواسته یا ناخواسته رخ دهد و پس از تغییر مسیرها به دنبال دلایلی برای توجیه باشید. نکته آن است که بین توجیه و تحلیل وضعیت باید تفکیک قائل بود و استناد دائم به توجیهات باعث میشود همیشه یک گام از بازار عقب بمانیم. آنچه مسلم است مشابه سال ۹۶ که هیچ کس دلار ۱۸ هزار تومانی را با ادله درست پیشبینی نکرده بود، شاخص ۴۳۸ هزار واحدی کنونی نیز در تصور کسی نبود. بر این اساس، اگر کسی میگوید برای آینده بورس تهران پیشبینی دقیقی دارد با توجه به تنوع متغیرها و عوامل ناشناخته متعدد باید به این ادعا شک کرد. حال که بازار سهام در محدوده پیشبینیناپذیری قرار گرفته چه باید کرد؟
مهمترین گام در این خصوص بررسی لحظهای عوامل موجود و تلاش برای شناخت رفتار بورسبازان است. نمیتوان صرفا با تکیه بر آموختههای سنتی علوم مالی معاملات را انجام داد و حتما باید روحیات فعلی معاملهگران را نیز در تحلیلها مد نظر قرار داد. تنها با این روش است که میتوان جهتگیری مناسبی را در معاملات داشت؛ مطمئنا سال آینده تفسیرهای دقیقتر با ظاهری منطبق بر وضعیت این روزهای بورس را خواهیم دید، اما برای کسب سود نیاز است اکنون به این واقعیات پی برد. برای این منظور باید به دو متغیر اساسی توجه کرد؛ اولا نشانههای تحلیلی از روند سودآوری شرکتها به عنوان یک بال مهم حرکت سهام و دوم تحلیل رفتاری بازیگران بورس.
همانطور که استناد صرف به سودآوری، بسیاری را از مسیر صعودی ماههای اخیر بینصیب گذاشته است، تکیه همهجانبه بر رفتار معاملهگران نیز ریسک بزرگی را به همراه دارد. تقریبا عمده کارشناسان به این عقیده رسیدهاند که روند سودآوری شرکتها نمیتواند با سرعت رشد قیمتها هماهنگ باشد و اگر طبق الگوهای سنتی به تحلیل بپردازیم، دیر یا زود مسیر بورس معکوس شده تا قیمت و سود سهام به تناسب برسند. اما اگر روند ورود پولها به بورس با توجه به مختصات فعلی اقتصاد ادامه یابد، باز هم میتوان چنین ادعایی کرد؟ حتما پاسخ منفی است چه بسا که بارها طی ماههای اخیر، اصلاحهای مقطعی در بورس به معنای پایان موج صعود تفسیر شد و در نهایت شکست خورد.
پس اینکه بگوییم معیارهایی مثل ارزش داراییها چون درآمدزا نیستند دلیل رشد قیمت نیست، چون ما میگوییم، موجب انحراف میشود. باید بدانیم علاوه بر ما، بازارها بازیگران متعدد دیگری دارند که روند قیمتها برآیند نظرات همه معاملهگران است. بنابراین، اگر باور داریم بسیاری از بازیگران تازهوارد با سودای فراوان در بورس حضور دارند باید انتظار آنها را نیز شنید و متناسب با آن جهتگیری کرد. اما آیا این سوداگری تا ابد ادامه مییابد؟ آیا سهام «همیشهسبز» میماند؟
برای یافتن پاسخ چنین پرسشهایی باید به موانع صعود بورس توجه کرد. در یک بررسی کلی میتوان به سه مورد اشاره کرد.
اول، مساله «جریان قدرت» یا «پولهای بزرگ» است. به طور تاریخی عمدتا این باور وجود داشته که داراییهای خُرد توان تغییر معادلات را ندارند و این سرمایههای بزرگ است که جریانساز میشوند. مثلا خُردهمعاملهگران بازار ارز نقشی در مسیر قیمتها ندارند و این شرکتهای بزرگ صادراتی و دلالان کلان هستند که نوسان دلار را رقم میزنند. در بورس تهران نیز به طور سنتی این حقوقیها بودند که مسیر سهام را تعیین میکردند. فروشهایی که آنها در زمان غیرارزندگی قیمتها انجام میدادند، عملا از تداوم رفتار غیرعقلانی صاحبان سرمایه خُرد جلوگیری میکرد. اما شواهدی وجود دارد که چنین استدلال عقبنگری را زیر سوال میبرد. در آخرین عرضه اولیه بورس قریب به یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر مشارکت کردند که اگر فقط این کدها ۱۰ میلیون تومان سرمایه آماده خرید داشته باشند به رقم ۱۲ هزار میلیارد تومان میرسیم. قطعا پولهای بسیار بسیار بزرگتری طبق مشاهدات از سوی افراد تازهوارد به بورس گسیل شده و دیگر نمیتوان آنها را جریان ضعیف در برابر بزرگان حقوقی دانست. به این ترتیب است که مشاهده میشود این سیل جوشان پولهای خُرد از هرگونه سد سهامداران درصدی عبور میکند و اجازه افت قیمتها را نمیدهد. پس به نظر میرسد مانع نخست صعود بورس، یعنی جهتگیری داراییهای کلان توان مطلقی برای تعیین مسیر سهام ندارد.
دوم، تشدید انگیزه شناسایی سود است که مانع از رشد بورس میشد. یعنی پس از یک دوره رشد قیمتها و قرار گرفتن معاملهگران در سود، تمایل به فروش بسیار افزایش مییابد. هرچند بازدهی شاخص کل بورس از ابتدای سال به ۱۵۰ درصد نزدیک شده و این انگیزه بالایی برای شناسایی سود ایجاد میکند، اما نگاهی به دو سال اخیر میتواند نتیجه متفاوتی ارائه دهد. بدون شک اکنون اگر از کسی بپرسید بهترین روش معاملهگری در سهام طی این مدت چه بوده میگوید «نفروختن». وقتی هر سهمی، مستقل از شرایط تحلیلی طی این مدت فقط و فقط رشد کرده است، انتظار عجیبی است که بخواهیم سهامداران به سود فعلی قانع شوند. بنابراین، انگیزههای شناسایی سود به دلیل طمع برای سود بیشتر کاملا سرکوب میشود. بسیاری از تازهواردها میگویند: سهام دو، سه روز افت میکند و دوباره صعود میشود. اگر قرار است در فاصله یکی، دو هفته سود بیشتری کسب کنم، پس چرا اکنون بفروشم؟ میدانیم دوره رونق بورس تهران که به بیش از یک سال و نیم میرسد طولانیترین زمان رونق تاریخ بازار سهام بوده است. بر این اساس است که شناسایی سود با انگیزه جدی همراه نیست و این عامل نیز به نظر میرسد قدرت سابق را در شروع اصلاح جدی قیمتها ندارد.
سوم اما ریسکهای سیستماتیک است که بر کلیت اقتصاد و بورس تهران اثرگذار است و عموما با زبانی ساده میان اقشار مختلف سرمایهگذار منتشر میشود. چنین تهدیدهایی چه از نوع اقتصادی مثل نرخ ارز، بحران جهانی، هزینههای عمومی بنگاهها و امثالهم و چه از جنس غیراقتصادی مانند امکان تقابلهای نظامی همچنان میتوانند ترمزهای مهمی برای صعود بورس باشند. بر این اساس، اگر به دنبال زمان مناسب برای نقد شدن و فاصله گرفتن از سهام هستید باید روایتهای کلی بورس تهران را با دقت بیشتری رصد کنید. زیرا این روایتهای کلی از ریسکهای سیستماتیک میتواند حتی مکانیزمهای پیشین را نیز فعال کند و سرعت نزول را به مراتب افزایش دهد.
دیروز مس برای چهاردهمین روز متوالی منفی ماند و در کانال ۵۵۰۰ دلار درجا زد. نفت خام آمریکا نیز به زیر ۵۰ دلار سقوط کرد. این در حالی بود که بورسهای جهانی روند صعودی در پیش گرفتند. به عقیده تحلیلگران تا زمانی که اطمینانی نسبت به پایان اوجگیری ویروس کرونا به وجود نیاید، نگرانی از آینده دارایهای پرریسک باقی خواهد ماند. بنابراین با وجود برگشت قیمتها در بازارهای سهام هنوز نمیتوان نسبت به پایداری این روند اطمینان داشت. برخی بررسیها نشان میدهد به دنبال ویروس کرونا ۲۰ درصد از تقاضای نفت چین کاهش یافته و تردیدهایی که نسبت به آینده دومین غول اقتصاد دنیا و بزرگترین مصرفکننده و تولیدکننده کالاهای خام وجود دارد باعث شده تا برخلاف سهام، کامودیتیها نتوانند از مسیر نزولی رهایی یابند. برای این منظور نیازمند نشانههای دقیقتری از بهبود فضا و کاهش نگرانیها هستیم. این مساله بر سهام کالایی بورس تهران در معاملات امروز نیز میتواند اثرگذار باقی بماند. امری که البته با توجه به بالا بودن حجم تقاضا و نقدینگی فعال شاید در اولویت پایینتر سرمایهگذاران بورسی قرار گیرد.